طبقه‌بندی انواع تصمیم‌ها (بر اساس معیارهای رایج)

شما در حال مطالعه درس شماره 2 از مجموعه حوزه تصمیم‌گیری هستید.

چکیده درس‌‌نامه

طبقه‌بندی تصمیم‌ها یک ابزار تشخیصی قدرتمند است؛ همان‌طور که پزشک پیش از تجویز دارو به تشخیص دقیق بیماری می‌پردازد، یک تصمیم‌گیرنده کارآمد نیز باید ابتدا ماهیت و ابعاد تصمیم پیش روی خود را شناسایی کند تا منابع، زمان و ابزارهای تحلیلی متناسبی را به آن اختصاص دهد. در همین راستا، تصمیم‌ها از سه منظر کلیدی قابل تفکیک هستند: از لحاظ «سطح تأثیر و افق زمانی» به انواع استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی؛ از دیدگاه «ساختار مساله» به دو دسته برنامه‌ریزی‌شده و برنامه‌ریزی‌نشده؛ و بر مبنای «شرایط محیطی و اطلاعاتی» به وضعیت‌های اطمینان، ریسک، عدم قطعیت و ابهام.

ابزارهای مرتبط با درس‌نامه

مقدمه:

انتخاب جوراب مناسب برای رفتن به محل کار و پاسخ دادن به یک پیشنهاد ازدواج، هر دو نوعی تصمیم‌گیری هستند. اما آیا هر دو را به یک اندازه مهم و تأثیرگذار می‌دانیم؟

تصمیم‌ها متنوعند و نمی‌توانیم برای همه‌شان از رویکردها و ابزارهای یکسان استفاده کنیم. برای همین، آن‌ها را بر اساس بعضی معیارهای مهم طبقه‌بندی می‌کنیم. سپس برای هر گروه از این تصمیم‌ها، به دلیل شباهت‌ها و اشتراکاتی که دارند، می‌توانیم ملاحظات و تکنیک‌های مشابهی پیشنهاد کنیم.

در این درس‌نامه، با تعدادی از مهم‌ترین این طبقه‌بندی‌ها آشنا خواهید شد.

طبقه‌بندی تصمیم‌ها: بر اساس سطح، ساختار و شرایط محیطی


الف) تصمیم‌های استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی

یکی از طبقه‌بندی‌های کاملاً شناخته شده، تقسیم تصمیم‌ها به سه دسته استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی است.

مهم‌ترین معیار برای این تقسیم‌بندی «افق زمانی» است. افق زمانی، مدت زمانی است که اثرات و پیامدهای یک تصمیم ادامه می‌یابد. افق زمانی در تصمیم‌های استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی به ترتیب بلند، متوسط و کوتاه است. برای مثال:

✔ تصمیم درباره مهاجرت، رشته تحصیلی، ازدواج، شغل یا تاسیس کارخانه پیامدهای مستقیمی دارد که برای بلندمدت ادامه می‌یابد؛ چنین تصمیماتی کاملاً استراتژیک هستند.

✔ تصمیم‌گیری درباره این‌که امروز چه استوری بگذاریم، با چه کسی به کافه برویم، چه لباسی بپوشیم، با کدام مشتریان تماس بگیریم یا کدام محصولات را برای آزمایش از خط تولید خارج کنیم، پیامدهای مستقیم کوتاه‌مدت دارد و عملیاتی محسوب می‌شود.

✔ تصمیم‌گیری برای شرکت در یک دوره آموزشی چندماهه، برگزاری کمپین تبلیغاتی یا برون‌سپاری موقت بعضی کارهای ساده، پیامدهایی دارد که تا میان‌مدت ادامه می‌یابد و عموماً تاکتیکی قلمداد می‌شود.

البته علاوه بر «افق زمانی» که معیار اصلی است، گاهی می‌بینیم که معیارهای بیشتری را می‌شمارند؛ مثلاً می‌گویند ما تصمیمی را استراتژیک می‌دانیم که «افق زمانی» آن بلند باشد، «اثرات» آن مهم باشد، با «ابهامات زیاد» همراه باشد و قابل بازگشت هم نباشد.

اضافه کردن این معیارها می‌تواند مفید باشد، اما خالی از ایراد نیست. فرض کنید با تصمیمی روبرو هستیم که اثرات آن برای ده‌ها سال ادامه دارد، اما اثراتش چندان مهم نیست. اگر این تصمیم را استراتژیک ندانیم، پس چه بدانیم؟ آیا می‌توان گفت چنین تصمیمی عملیاتی است؟ در آن صورت، بلندمدت بودن افق زمانی آن را چه کنیم؟

پس همان‌طور که می‌بینیم، با در نظر گرفتن این معیارها، عملاً بسیاری از تصمیم‌ها در هیچ گروهی جای نمی‌گیرند.

اما این را می‌توان پذیرفت که وقتی پیامدهای یک تصمیم برای بلندمدت ادامه می‌یابد، احتمالاً چنین تصمیمی مهم و تأثیرگذار است؛ ثانیاً در این مدت طولانی، با ناشناخته‌ها و اما و اگرهای بیشتری روبرو می‌شویم که به میزان «پیچیدگی» و «ابهامات» دامن می‌زند.

اما سوال مهم دیگر این است که منظورمان از بلندمدت و میان‌مدت و کوتاه‌مدت چقدر است؟

اگر جستجو کنیم، می‌بینیم که زمان‌های متفاوتی برای آن‌ها اعلام می‌شود. برای مثال، برخی می‌گویند تصمیم عملیاتی برای زیر یک ماه است، تصمیم تاکتیکی برای یک ماه تا یک سال و تصمیم استراتژیک بالای یک‌سال. عده‌ای دیگر می‌گویند تصمیم عملیاتی برای حداکثر شش ماه است، بعد از آن تا دو سال را باید میان‌مدت در نظر بگیریم و بیشتر از دو سال بلندمدت است.

اما در واقعیت، هیچ عدد دقیقی برای این بازه‌های زمانی وجود ندارد و باید دید شرایط چگونه اقتضا می‌کند. در واقع، اینجا وقت مناسبی است که همان معیارهایی را که گفتیم مبنا قرار دهیم.

در یک صنعت مثل صنعت هوش مصنوعی، ممکن است شرایط به اندازه‌ای ناپایدار باشد که تصمیم‌گیری برای افق زمانی دو ماه، به خودی خود با پیچیدگی‌ها و ابهامات نسبتاً زیادی روبرو شود. در چنین صنعتی، شاید یک تصمیم با مدت اثر هشت ماه را استراتژیک و یک تصمیم با مدت اثر یک ماه را تاکتیکی بنامیم.

اما در صنعتی مثل سیمان، شرایط بسیار پایدارتر است. در این صنعت، ساده‌تر می‌توانیم وضعیت بازار تا یک سال دیگر را پیش‌بینی کنیم؛ با خیال راحت‌تر می‌توانیم بگوییم که همین تجهیزات تا پنج سال دیگر هم برایمان کار می‌کنند و تکنولوژی متحول نخواهد شد. در چنین صنعتی شاید یک تصمیم با افق زمانی یک سال یا حتی دو سال را هم تاکتیکی به حساب بیاوریم.

ب) تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده و برنامه‌ریزی نشده

بعضی مسائل آنقدر تکرار شده‌اند که راه‌حل‌های استانداردی دارند، اما بعضی دیگر جدید هستند و راه‌حل استانداردی برای آن‌ها وجود ندارد. بر این اساس هربرت سایمون، اقتصاددان و از پیشگامان علوم تصمیم‌گیری، تصمیم‌ها را به دو دسته «برنامه‌ریزی‌شده» و «برنامه‌ریزی‌نشده» تقسیم کرده است.

مثلاً به نظرتان وقتی باتری گوشی تمام می‌شود، چه تصمیمی باید بگیریم؟ آیا باید گوشی دیگری بخریم؟ باتری را عوض کنیم؟ یا بهتر است آن را شارژ کنیم؟ این یک تصمیم با راهکار مشخص و استاندارد است؛ می‌دانیم که باید گوشی را به شارژر بزنیم.

در کسب‌وکار نیز بسیاری از تصمیم‌ها همین‌گونه هستند. مثلاً آیا باید به کارکنان حقوق بدهیم؟ پاسخ قطعاً مثبت است. برای نگهداری از تجهیزات چگونه عمل کنیم؟ پاسخ در کاتالوگ دستگاه موجود است و مطابق آن عمل می‌کنیم.

اما حالا فرض کنید می‌خواهید یک کارگاه تولید ظرف یک‌بار مصرف راه‌اندازی کنید. کارگاه را در کدام منطقه احداث می‌کنید؟ از چه فرایندی برای تولید استفاده می‌کنید؟ مواد اولیه را از کدام تأمین‌کننده‌ها تهیه می‌کنید؟

پاسخ استاندارد برای این سؤالات وجود ندارد؛ باید روی آن‌ها فکر کنید، راهکارهای مناسب را بیابید و بهترین تصمیم را بگیرید.


پ) تصمیم گیری در شرایط اطمینان، ریسک، عدم قطعیت و ابهام

یکی از مهم‌ترین چالش‌های تصمیم‌گیری، یا ملموس‌تر بگوییم، یکی از مهم‌ترین چالش‌های زندگی، وجود ابهام است. اگر واقعاً می‌دانستیم که نتیجه هر گزینه چه می‌شود، تصمیم‌گیری در حد یک حساب و کتاب ساده بود.

ابهام از بی‌اطلاعی می‌آید. در حالت ایده‌آل باید «گزینه‌های موجود» و «پیامدهای هر گزینه» را به‌طور کامل بدانیم:

✔ گزینه‌های موجود: دقیقاً بدانیم چه گزینه‌هایی وجود دارد. مثلاً اگر قرار است پیچ و مهره صنعتی را با تجهیزات آماده تولید کنیم، دقیقاً بدانیم چه تجهیزاتی در بازار موجود است.

✔ پیامدهای هر گزینه: در ارتباط با اهدافی که داریم، دقیقاً بدانیم هر گزینه چه پیامدی دارد. مثلاً اگر هدف‌مان کاهش هزینه تولید است، بدانیم استفاده از هر گزینه دقیقاً چقدر هزینه خواهد داشت.

اما به ندرت شرایط ایده‌آل است. بر این اساس، وضعیت تصمیم‌گیری را بر مبنای «میزان آگاهی» به چهار حالت تقسیم می‌کنند:

1- تصمیم‌گیری در شرایط اطمینان: اگر «تمام گزینه‌های موجود» و «پیامدهای هر گزینه در ارتباط با هدف‌مان» را بشناسیم و «وقوع آن پیامدها قطعی باشد»، در شرایط اطمینان تصمیم می‌گیریم. مثلاً فرض کنید قرار است پول‌تان را در بانک بگذارید. دو بانک وجود دارد که اولی ۲۱ درصد سود می‌دهد و دومی ۲۴ درصد. در این وضعیت گزینه‌ها را می‌شناسید، پیامدهای هر گزینه را می‌دانید و احتمال وقوع پیامدها قطعی است و حتماً سودتان را دریافت خواهید کرد.

2- تصمیم‌گیری در شرایط ریسک: اگر «تمام گزینه‌های موجود» و «پیامدهای هر گزینه» را بشناسیم، اما وقوع پیامدها قطعی نباشد و فقط «احتمال وقوع» آن‌ها را بدانیم، در شرایط ریسک تصمیم می‌گیریم. در اینجا دیگر وقوع پیامدها حتمی نیست. مثلاً فرض کنید محصول‌تان فقط می‌تواند مشکی یا سفید باشد؛ هدف‌تان هم این است که با یک مشتری بزرگ وارد قرارداد شوید. تجربیات قبلی نشان می‌دهد این مشتری محصولات سفید را به احتمال ۶۰٪ و محصولات مشکی را به احتمال ۴۰٪ خریداری می‌کند. در اینجا پیامد «فروخته شدن» قطعی نیست، اما احتمال آن را می‌دانیم.

3- تصمیم‌گیری در شرایط عدم قطعیت: اگر «تمام گزینه‌های موجود» و «پیامدهای هر گزینه» را بشناسیم اما «احتمال وقوع پیامدها» را ندانیم، در شرایط عدم قطعیت تصمیم می‌گیریم. مثلاً فرض کنید برای تولید یکی از محصولات‌تان می‌خواهید از یک تأمین‌کننده داخلی استفاده کنید. برای‌تان مهم است که کیفیت کارشان بالا و تحویل‌هایشان به موقع باشد. مجموعاً چهار شرکت وجود دارد که می‌توانند کمک کنند؛ اما هیچ اطلاعاتی ندارید که بتوانید آن‌ها را محک بزنید. در این وضعیت، در شرایط عدم قطعیت تصمیم می‌گیرید.

4- تصمیم‌گیری در شرایط ابهام: اگر بی‌اطلاعی ما از موارد قبلی هم بیشتر باشد، مثلاً «تمام گزینه‌های موجود» یا «پیامدهای احتمالی هر گزینه» را ندانیم، تصمیم‌گیری در شرایط ابهام انجام می‌شود. مثلاً فرض کنید ۱۰۰ دلار دارید و هدف‌تان این است که در یک سال بیشترین سود ممکن را کسب کنید. گزینه‌های بی‌شماری برای سرمایه‌گذاری وجود دارد که بسیاری از آن‌ها را نمی‌شناسید. حتی از میان گزینه‌های شناسایی‌شده نیز دقیقاً نمی‌دانید هر کدام چقدر سود خواهد داشت. بنابراین، این تصمیم‌گیری در شرایط ابهام انجام می‌شود؛ مگر اینکه تصمیم را ساده‌تر کنید. مثلاً آن را محدود به راهکارهای ایمن کنید، یا فقط سرمایه‌گذاری‌های داخلی را در نظر بگیرید، یا تنها به حوزه ارز بپردازید. در آن صورت، اطلاعات بیشتری خواهید داشت و وضعیت ساده‌تری پیش‌روی‌تان قرار می‌گیرد.


به بالا بروید